فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره

سلام نی نی، فاطمه گلی

عید شما مبارک

سلام دخمل گلم الان که مینویسم تو روی پامی فردا قراره بریم مشهد و احتمالا این آخرین فرصتیه که من میتونم قبل از سال تحویل بنویسم برات امیال اولین سالیه که عید کنار مایی سعی کردم برات سنگ تموم بذارم یه جوری که خاطره اش انگیز بشه از لباسایی که برات گرفتیم تا عیدی که خریدیم مامان میخاد بهت عیدی پولی هم بده همیشه تو لحظه تحویل سال سعی کردم خودم هم متحول بشم مثلا دلم رو خونه تکونی کنم یاد کسایی باشم که فراموش شدن درگذشتگان رو یاد کنم و بارشون فاتحه بخونم به جز پارسال هر سال من تو حرم بودم لحظه سال تحویل پارسال هم خواب بودیم خود اون لحظه شاید اتفاق خاصی نیفته ولی آدم میتونه خودش خاطره اش رو موندگار کنه مثل شب قدر که برای خیلی ها اتفاق خاصی نمیفته ...
25 اسفند 1390

عکسای دخملی

عکسای دخملم رو تو ادامه مطلب ببینین شب تولد بابایی روز 22 بهمن دخمل حزب اللهی من پارک چیتگر اولین تاب خوردن فاطمه ...
15 اسفند 1390

مهمترین اتفاق زندگی دخترم

سلام عسل مامان خوبی گلم معلومه که خوبی الان که مینویسم تو روی پای بابایی خوابیدی من از فرصت سکوت خونه استفاده میکنم و از آخرین اتفاقات جدیدی که تو همین چند ساعت پیش افتاد مینویسم مهمترین اتفاق زندگی هر بچه ای اولین قدمهاییه که بدون کمک و تکیه به جایی بر میداره و تو امروز ظهر به طور جدی این قدمها رو برداشتی البته دیروز هم دو قدم برداشتی تا بیای بغل مامان ولی خیلی جدی و اساسی نبود وقتی اولین قدمهات رو دیدم حس موفقیت داشتم حس اینکه خودم برای اولین بار بدون کمک راه رفتم دارم فکر میکنم با این پاهای کوچولو و تر و تازه ات کجاها میتونی بری مثلا بری مدرسه یا بدو بدو دنبال دوستات بکنی الهی مادر فدای شیرینی هات بشه راستی دیروز هم ...
15 اسفند 1390
1