مهد کودک رفتن فاطمه3
امروز اولین جلسه اولیا و مربیان عمر من و تو تشکیل شد
حدود دو هفته است که مهد میری قبل هم نوشتم که مربی ات ازت خیلی راضیه
امروز برای جلسه اولیا و مربیان رفتیم مهدکودکت
جلسه خیلی صمیمی و دوستانه بود و مسئولین مهد همه اومده بودن از خانم راستین (خاله سمیرا که مسئول امور اجراییه) تا خانم پیوندی (خاله غزل که مدیر امور دفتریه) و ساحل جون که مسئول امور داخلی و تحویل و ترخیص بچه هاست و خاله ناهید و مربی و زبان همه بودن
از همون اول تو از کنار من بلند شدی و رفتی پیش خاله ناهید و از وقتی خاله ناهید شروع به صحبت کرد تو مشغول پرش و جهش و ...
همه مادرا از خاله ناهید راضی بودن و می گفتن بچه هاشون خاله ناهید رو بیشتر از اونا دوست داره
من ترغیب شدم دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه بذارمت مهد که برنامه های مشخص تری داره و آموزش عمومی نیست
تا حدودی خیالم راحت شد چون مسئولین مهد واقعا خیلی آدمای خوبی بودن و معلوم بود پولشون رو حلال می کنن هرچند هنوز نگران آموزشهای غیرمستقیم مهد هستم مثل آهنگ برای ورزش کردن که مربی ات گفت اکثرا میذاره و یا ارتباطت با بچه های دیگه و بداخلاق شدنای اخیرت
راستی اسم دوست صمیمی ات و البته اولین دوست صمیمی ات تو مهدکودک بهاره هم مادرش و هم خودش خیلی خوب و مهربون بودن
امیدوارم از این اولین محیط اجتماعی بهترین آموزه ها رو داشته باشی گل دخترم