سالگرد ازدواج
چهار سال مثل چشم بر هم زدنی گذشت مثل امروز صبح رفتیم حرم و استاد انصاری خطبه عقد رو بین ما دو نفر حاری کرد دختر و پسری که تا چند لحظه قبل به هم نامحرم بودن و چشم به زیر می اندوختند حالا با این خطبه به هم محرم شدن
تو اون موقع ها نبودی من به بابایی خیلی سخت می گرفتم بهتر بگم اصلا دوران عقد هوبی نداشتیم و من الان حسرت میخورم
دیشب جشن چهارمین سالگرد ازدواجمون رو گرفتیم بابایی بهم یه نرم افزار فوتوشاپ با آموزشش هدیه داد و عکسای چاپ شده نی نی خیلی خوشحال شدم امسال بابایی واقعا از ته دل خوشحالم کرد منم قراره برای بابایی پیژامه بدوزم به شرطی که چرخ خیاطی درست بشه ببینم من میتونم خیاط بشم یا نه
بعد هم با شیرینیای خوشگلی که بابایی گرفته بودیم کلی عکس گرفتم و برنامه تموم شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی