اولین مطلب در سال جدید

سلام دختر گلم

سال نوت مبارک

ببخشید بعد از یک ماه اومدم سراغ وبلاگت باور کن خودت نمیذاری برات بنویسم میخای همش پیشت باشم

امسال اولین عید زندگی شما بود سال تحویل خونه مامانی بودیم کلی هم عیددیدنی رفتیم خیلی خوش گذشت به شما. دو تا عیدی غیر نقدی و 30000 تومان هم عیدی نقدی گرفتی من و بابایی هم برات یه اسباب بازی فکری گرفتیم

این روزا یعنی روزای آخر یک سالگی ات مشغول تدارک تولدتم باورت میشه یک سال پیش مثل امروز تو شمک مامانی بودی و من و بابایی میخاستیم زودتر بیای

همش میگم واقعا یک سال گذشت علاوه بر نه ماهی که با اون همه سختی گذشت یه سال دیگه هم گذشته یعنی حدود دو سال از حضور یک فرشته پیش ما میگذره این حرفای فلسفی باشه برای بعد باشه برای روز تولدت بدار امروز از تدارکات تولدت بگم

دقیقا از شنبه هفته پیش که رفتی خونه خاله زهره (دوست من) بحث تولدت به صورت جدی شروع شد اول طراحی کارت تولدت بعد هم تزیینات و کیک و غذا و خرید مایحتاج تولد به چز دیروز که حدود پنچ ساعت و روز قبلش که حدود دو ساعت درس خوندم بقیه این یه هفته به تولد تو گذشته فعلا کارتت آماده شده و به دو تا از مهمونا تحویل داده شده بقیه کارا مونده دیشبم یه نمونه کیک درست کردم که خوب نبود و تصمیم گرفتیم کیک رو از بیرون بیاریم

از احوالات این روزات هم مینویسم

خیلی خوب و تند تند راه میری به ندرت چهار دست و پا میکنی فقط وقتی به ناهمواری میرسی

وزنت 10 کیلو تمام شده

غذات شده غذای سفره یعنی همون غذای خودمون رو بدون نمک و ادویه بهت میدم امروز با هم ماکارونی خوردیم

تقریبا حدود 5 دقیقه خودت با خودت بازی میکنی و من هم یه کم کارام رو میکنم سر کابینتا و کشوها میری زیر مبلا و جایی از خونه نیست که کشف نکرده باشی

با دهنت صداهای مختلفی درمیاری

 بعضی از حرفا که من میفهمم: وقتی از یه چیزی تعجب میکنی بهش اشاره میکنی و میگی این چیه البته به زبون خودت

وقتی چیزی میخای بهش اشاره میکنی و میگی دِ

وقتی میخای بغلت کنیم میای لباسمون رو میکشی نق میزنی البته متفاوت از نقای دیگه ات

من تلاش میکنم تو بتونی منظورت رو به ما برسونی

خلاصه مطلب خیلی بزرگ شدی

تو پست بعدی از عکسات میذارم وسعی میکنم از هدیه هات تا حالا عکس بگیرم و بذارم

ایشالله همیشه سالم و سلامت باشی گل من