بزرگ شدن گل خونه
از آخرین مطلبی که نوشتم خیلی وقته که میگذره ولی واقعا تو این مد وقت نداشتم الانم از فرصت خواب تو دارم استفاده میکنم
قربون دخملم بشم بذار دونه دونه از پیشرفتات بنویسم
اول دندونات که فکرکنم ٥ تا کامل دراومده ششمیش نیمه و یکی دو تاش هم نیش زده
دوم در مورد صحبت کردنت چند روزه علاوه بر سعی برای انتقال مطلب صداهایی هم از گلوت خارج میکنی
مثلا برای داغ بودن چیزی بهش اشاره میکنی و میگی خخخخخخخخخ (اوج خ گفتنت رو خواستم برسونم
نه گفتنم یه کم یاد گرفتی ماما و بابا رو کامل و با هوشیاری میگی تو یکی از کتابات عکس لک لک کشیده تو هم اسمش رو بلدی به گل هم میگی گُ البته اصوات دیگه مثل ق ل د رو میتونی بگی ولی فقط برای دلخوشی
گاهی اوقات میبینم برای سرگرم کردن خودت میری رو مبل سه نفره میشینی و با خرسی ات صحبت میکنی موهاشو شونه میکنی بهش غذا میدی الهی قربون خاله بازی بشم من
اعضای صورت رو تقریبا بلدی و جزو شیرینکاری هات که میخوای خودی به کسی نشون بدی دست کردن تو چشمته
وقتی بابایی میرسه یا دور خودت می چرخی یا عقب عقب راه میری یا اگه چیزی دستت باشه بهش نشون میدی
الهی بگردمت چقدر بزرگ شدی یه زمانی حتی دست و پا زدنت هم ارادی نبود و لی حالا چقدر کارای مختلف میکنی شاید خیلی کارای دیگه هم بکنی که برای من و بابایی طبیعی شده باشه
همیشه دعا میکنم امانت دار خوبی باشم و هیچ وقت جلوی پروردگارمون شرمنده نشم که امانتش وهدیه اش رو به خونه کوچیکمون خوب سالم و صالح به صاحبش تحویل بدم