واکسن 18 ماهگی
سلام به دخمل شجاعم
امروز با یک هفته تاخیر رفتیم برای واکسن ساعت 8 من وبابایی در حالی که تو خواب بودی رفتیم بیرون بعد وسط راه برای انکه جا نخوری بیدارت کردم و برات توضیح دادم که داریم کجا میریم
- داریم میریم پیش خانم دکتر تا اول قد و وزنت رو اندازه بگیره بعدم یه آمپول بزنه بهت تا مریض نشی
منم دلخوش انگار تو هم میدونی قد چیه هم وزن هم آمپول و حتی مریضی فکر کن
خلاصه اول رفتیم برای قد و وزنت
قد: 90 وزن: 800/11
بعد رفتیم برای واکسن یکی قبل از تو رفته بود تو که کل مرکز بهداشت رو گذاشته بود رو سرش من و بابایی سعی کردیم حواست رو پرت کنیم که استرست نگیره بعد رفتیم تو و مثل دفعه پیش محکم و بااقتدار نشستی و به پرستاره چپ چپ نگاه کردی که این چه حرکتی بود ولی سر واکسن دوم یه کم لب ورچیدی که من تو دلم گفتم میگی مگه من چه گناهی کردم که بهم سوزن میزنی (الهی) ولی بعد قطره رو هم خوردی و بعد با سرخوشی تمام اومدیم بیرون پرستاره گفت یه چیز میگفتی خب واقعا پرستار رو شرمنده کردی
الانم نشستی داری پنگول نگاه میکنی راستی یاد گرفتی مل مل و پنگول بگی
عجب دخمل قوی و شجاعی دارم خدا روشکر