اتفاقات جدید در پایان 8 ماهگی و اوایل 9 ماهگی
سلام به دخمل قشنگم
جونم واست بگه که حسابی بزرگ شدی دقیقا یک هفته است که چهار دست و پا میکنی دستت رو به صندلی میگیری و می ایستی وقتی خوابت میاد خودت چشمات رو میبندی میفهمی که دعوات میکنیم به طرف اسمت که درست و حسابی برمیگردی وقتی از خواب بیدار میشی خوت میشینی و با سر و صدا ما رو فرامیخونی
کلا خیلی بزرگ شدی تغییرات محسوسی در رفتارو حرکات و سکناتت میبینماز همه مهمتر اینه که سالمی خدا رو شکر
هنوز دکتر نرفتیم تا قد و وزنت رو بنویسم
دیگه خبر خاصی نیست تو پست بعدی از عکسای اخیرت برات میذارم
راستی گلم برای مامان خیل دعا کن ارشد قبول شه
یه چیز دیگه شنبه روضه داریم امسال سال اول حضو تو توی روضه است پارسال تو دلم بودی و سال قبلش اصلا نبودی خدا از هر سه مون قبول کنه
از وقتی شهید احمدی روشن با بچه 4 ساله اش ترور شده نگرانیم بیشتر شده نه که بابایی نخبه است ولی جدا همش خودم رو جای زن و خونواده اش میذارم خدا سایه بابایی رو همیشه روی سر ما حفظ کنه
برات کلی دعاهای خوب میکنم گل مامان
خوب بخوابی و خوابای خوب ببینی