شیرین زبونی های فاطمه 3
اول از همه بگم خیلی خوشحالم نی نی خاله زهره به سلامتی دنیا اومد هر دو هم سلم هستن آقا محسن هم که ماشالله ماشالله هم خواستنیه هم خوشمل خدا رو شکر
از دیروز که دنیا اومده هی میگی بریم خاله زهره ه همه میگی محسن کجاس؟ ...
- صفحه اول کتاب می می نی شد شیخته رو حفظی و خیلی با آب و تاب می خونی هنوز موفق به ضبط صدات با کیفیت نشدم که بزارم رو وبلاگ
- هر از چندگاهی که احسساتی می شی میای می گی مامان دستم رو می گی ری و به یه غل مفصل ختم میشه (مثلا خدت میگی بغلم میکنین بویم میکنین نازم میکنین و ....)
- دیشب منو بابا هز دو حسابی خسته بودیم تو ولی اصلا موقع خواب هز میگفتی بابا بابایی بابایی بابا ... بی وقفه اصلا اجاهز نمی دادی بابا جواب بده
- بعضی اصطلاحات بزرگونه یاد گرفتی مثل خصوصا که ... اگه اشکالی نداره
- هر چی بهت میدیم تشکر میکنی اگه خیلی خوشحال بشی و غیرمنتظره باشه بلند میگی ئست شما درد نکنه اگه مثل لیوان آب و غذا و ... باشه آروم زیر لب میگی
- به چیپس میگی چاکلز مثلا میگی بابا چاکلز میخره
- وقتی یه کاری رو میگم نمیشه میگی بابا بیاد بکنه مثلا شونه ات رو شکسته بودی میگفتم درست نمیشه میگفتی بابا بیاد درست کنه (البته این نشون میده قهرمان زندگی ات باباییه که هر کاری رو مکیتونه انجام بده)
فعلا وقت ناهاره و باید برم بعدا دوباره می نویسم
ممنون از همه خاله ها و عمه ها و دخترخاله هایی که مبان وبلاگ رو میبینن و تشکر میکنن خودتون گلین که روند رشد گل خونه ما رو دنبال میکنین